سخنان افلاطون-سری سوم
سخنان افلاطون
آنچه سبب شود كه نيستي صورت هستي به خود گيرد، آفرينش و خلاقيت است. از اين رو همه هنرها آفريدن است و استادان و هنرمندان همه خلاق و آفرينش گرند.
((افلاطون))
==============
عشق عبارت است از اشتياق به دست آوردن خوبي براي هميشه.
((افلاطون))
==============
بزرگترين خردمندي، خرد و معرفتي است كه به تنظيم امور خانواده و اجتماع مربوط است و آن، تسلط بر خود و حق طلبي و اعتدال ناميده مي شود.
((افلاطون))
===============
آنگاه كه چشم عقل باز مي شود، چشم سر رو به ضعف و ناتواني مي گذارد.
((افلاطون))
==================
بزرگترين خطاي پزشكان اين است كه صرفاً به مداواي جسم بيمار اقدام مي كنند، بدون اينكه لحظه اي هم به فكر در مان روح برآيند. در حالي كه جسم و فكر با هم هستند و نمي توان آنها را از هم تفكيك كرد و به طور جداگانه درمان نمود.
((افلاطون))
==================
رفتاري كه شهرها با مردمان دانشمند ميكنند، به اندازهاي ناپسند است كه هيچ كس در جهان، چنين رفتاري نميبيند.
((افلاطون))
=================
اهل ريا و دورويي، هرگز از دانش راستين برخوردار نميتوانند شد.
((افلاطون))
=================
اگر راستي را پيشآهنگ بپنداريم، قابل تصور نيست كه كارواني از ستم و تبهكاري در پي آن روان يابيم.
((افلاطون))
==================
اسباب فساد، بيشتر با چيزهاي خوب دشمني دارند تا با چيزهاي بد.
((افلاطون))
===================
نفوسي كه داراي كمال استعداد باشند، بر اثر سوء تربيت به پستترين درجهي فرومايگي، ميرسند.
((افلاطون))
===================
رأيي كه متكي به دانش نباشد، هيچ ارزشي ندارد، بلكه رأي كوران است.
((افلاطون))
ادامه مطلب